نوشته شده توسط : متین و . . .

 

سکوت دل از پر معنا ترین کلمات است

سکوت یعنی سوال کردن وجواب نداشتن

سکوت یعنی با حسرت نگاه کردن

یعنی یه عمره که دوسش داری ونمیدونه

یعنی فریاد این که بی تو زند گی معنا ندار ه

یعنی هر لحظه به یادتم ولی فراموشم کردی

سکوت یعنی این که چشمات می خوان یه چیزی بگن ولی روت نمیشه

سکوت یعنی  تو دل شب داد بزنی میخوامت

 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

شب

تا حالا به سکوتی که شب داره توجه کردین من که سکوت شبو خیلی دوست دارم ،

 اگه میخوای بخونی برو ادامه مطلب.

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

دلم وقتی تنها میشه میخواد چشمام اشک بریزه ولی اشکی نیست که نریخته باشم.

ای خدا حتی اگه دوستم نداره  تومیتونی نذاری تنهام بزاره

اونی که دوست داشته حالا دیگه رفته عزیز  حالا دیگه دیر شده اشک چشماتو نریز

بگین بیاد کنارم جزاون کسی ندارم تاوقتی که نباشه مثل ابرا میبارم

بغض صدای خستمو عمری میخوام بشکنم  هنوزم دلم تنگه واسه روزای باتو بودنم

اگه میخوای بری برو ولی بدون دوستت دارم   هرجای دنیا که باشم تورو از یاد نمیبرم

بعد رفتنت میدونی کسی رو ندارم  توکه نیستی بگو  سررو شونه ی کی بزارم

بی تو عشق کسی رو تو دلم نزاشتم شاید که باورت نشه ولی خیلی  دوست داشتم

88/3/16

توی زندگیم خوشی ندیدم ای خدا  اونو یه وقت نکنی ازم جدا

ای خدا همه ر و به هم برسون

 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

در طلوع صبح برایت بهترین تحفه ها را از کوی عشاق، کوی دلتنگی یارت اوردم

سپیده دم صبح که چشمهای عاشقم را گشودم مثل همیشه قلب بیتابم تو را بهانه کرد نمیدانم این بار

چگونه ارامش کنم شاید با کلام های کودکانه شاید هم...

بهترین همسفر من؛ قصه من و تو قصه دریا و کوه است دریایی که تا پای کوه برسد خشک میشود. دل

 زیبایت را غرق نومیدی نکنم، بهترینم تو ای ستاره شبهای مستی ام وصال من و تو حکیات دو عاشق در

 به در و دیوانه شده وصال من و تو حکایت ابر و باران شده . دل من و تو به هم گره خورده  دل من دست از

 دلت نمیکشد شاید با حرفهای عاشقانه ات بود که مرا صید دلت کردی شاید چشمهای زیبایت بود که

نگاهی سرشار از عشق را برایم یاد اور شد و شاید هم حکمتی در این عشق پاک و زیبایمان است

محبتی که سرشار از عشق است در چشمان تو موج میزند و دلی که تو داری عین دریا عظیم است و

امشب مثل دیگر شبها نیست نمیدانم چرا دلم بی تابتر شده شید تو در این صیدت  برایش قصه عشق

نمیخوانی

اما تو چگونه دل زیبا و معصومم را در دلت زندانی کردی و چه وقت میله های این زندان را میگشایی تا

دلم ازاد و رها زندگی کند

مونس دنیای عاشقانه ام همه اینها را برای تو میسم تویی که روزی فراموش نکنی برای همیشه

عاشقت خواهم ماند

دوستت دارم



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

امشب از کوی دوست میگذشتم خبر امد روزهای دل انگیزی در راه است روزهای جدید و سرشار از

عشق. روزهای که تک تک ثانیه های زیبایش خاطره ها را میسازند

خاطرهای دلتنگی که لب پنجره منتظر امدن عشق زیبایت هستی روزهایی که ارزو داشتی حال کنارت

 بود و سر سفره هفت سین امسال هفت سین عاشقانه را باهم میساختین میدانم میدانم که تو هم

دلتنگ معشوقت شدی میدانم که تو شبها با اشک حسرت یک لحظه نگاه به خواب میروی و میدانم دیگر

 تحمل این دلتگی ها را نداری بیا امشب باهم ارزو کنیم بیا دختر تنها بیا پسر عاشق بیا امشب از ته

دل ارزو کنیم ارزو کنیم روزی در این کلبه کوچک ما به صدا دراید و پشت در کسی نباشد جز عشقمان جز

کسی که برایش ثانیه به ثانیه دلتنگ میشویم بیا ارزو کنیم بیاااااا

 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

                     

                                                                                                                                               

                                                                                                                                                                     

من تشنه عشقم همدم بارانم و همسفر دردم گر مرانمیشناسید در غمناک ترین لحظات در کوچه دلباختگان

 

نشانی از کلبه چوبی کنار باغی با گلهای همیشه افسرده بگیرید گر مرانمیشناسید در غمناکترین لحظات به

 

دیدار شهر غم بیایید و پرده های مه گرفته انتظار را که غرق نومیدی شدند را کنار بزنید در خیابان تشنه دلان

 

پا به کوی درد بگذارید و مرا در پلاک همیشه دیوانه او پیدا کنید بیاید و مرا در حال مستی ببینید بیایید و مرا

 

 در حال مردن ببینید بیایید شاخه گل و نامه ای که در دست دارم را بگیرید و به معشوقم برسانید بیایید در

 

لحظه اخر که در این دنیا هستم دستهای خسته مرا باز بگذارید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم بیاید درد را

 

بسته بندی کنید و در کنار قبر سنگی ام به یادگار بگذارید بیایید اشکهای پس از مرگم را جمع کنید تا دریا شود

 

و او غرق تماشای این دریا بیایید قلبم را بشکافید و نام زیبای اورا که با درد حک کردم ببینید

 

گر منتظر لحظه دیدار منی

 

ان لحظه وصال است مبارک بادت

 

گر منتظر چشمان گریان منی

 

ان لحظه  چه حال است معشوق مرا

 

گر منتظر لحظه دیدار منی

 

ان لحظه چه دردی است معشوق مرا

 

گر منتظر لحظه دیدار منی

 

ان لحظه سر مزار است معشوق ترا



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

سلام بر افق چشمهای مهربانت که ندای عشق را برایم به ارمغان می اورد

اه دیگر چه در بساط دارم تا تقدیم یک رنگی ات تو کنم دیگر چه در بساط این عاشق پریشان تو هست تا

 تقدیم یک زلف کند و دیگر چه حسی قابل بازگوست وقتی که اشکار است دیووانه تو چگونه هلاک

میشود

در بیداری های خویش ستاره ای برایم ثانیه به ثانیه چشمک میزد و چه دیوانگیهایی با ان ستاره داشتم

 از ان پس ان شد ستاره ی شبهای مشرقی من و ستاره شبهای پر آوازه من او شد ستاره درد ها و

شادیهایم

او با من شریک شد و برایم کلبه عشق ساخت و ان کلبه کوچکمان را با دریای محبت آزیین کرد او امد و

دیوانه وار عاشق ترینم کرد

امشب از دلم گله دارم که چرا روز و شب و ثانیه به ثانیه مرا به خاطر او عذاب میدهد و مرا اسیر چنگال 

 دستان نیلوفریش میکند چرا لحظات ارامش در دل من پنهان شده و چرا او مسافر حال نیست و چرا او در

 جست و جوی معشوقی است که هزاران جاده و کوچه و خیابان را باید پیومد تا به او رسید

من از دلم گلمندم که چرا در بین این همه شادی ؛غم هایش را برای من آورد چرا اینقدر مرا اسیر تو کرد و

 چرا همیشه برایم میگوید برایش قصه عشق بخوانم و دیوانه وار تور ا صدا بزنم

آمده ام تا جواب این چراها را از تو بپرسم از تویی که مهربانی و مهربانی را برایم تحفه اوردی جواب

چراهایم را بگو تا شاید دل کوچکم ارام شود و کنج تنهایی های شب با ر دیگر ارامش را حس کند

بگو تو چه جادویی بر دلم کردی که دربه در دنبال نگاه تو میگردد

بگو نازنینم بــــگو.....



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

 

                                  بارون قشنگ و نم نمه

پنجره های مه گرفته دلتنگی را کنار میزنم و به اسمان بارانی خیره میشوم  اه باران همان که تجلی

هزاران هزار خاطره در روز  عشق است باران؛ من عاشق چک چک قطره های تو هستم من عاشق ان

هنگامم که من و معشوقم زیر تو دست در دست هم خیس خیس شویم و در شرشر باران در کوچه پس

 کوچه های دلتنگی و انتظار قدم بزنیم هر جا رویم معشوقان را بینیم که در کنار دلداده خود از ان روز

احساسی غرق در شادیند

برای هم از عشق بگویم و از درد دوری کنیم شکی نیست که ان روز ثانیه ها  زودتر از همیشه درگذرند

 ومیرویم و میرویم و میرویم

از ان کوه به این کوه از ان رود به این رود و ما چنان در لذت باهم بودنیم که نمیبینم باران احساسیمان

کوله بارش را بست و خورشید تابان امد اری ان روز یک بار دیگر خاطره ای بانام روز بارانی در دفتر

خاطراتم حک شد

امروز برایتان تا در توان دارم از باران و عشق دل انگیزش میگویم  به خاطر بسپار زندگی با عشق زیباست

  و بی عشق رویاست  و در بهترین جمله زندگی بی عشق حصاری است که غم ها میله های ان

حصارند و تو گرفتار انی

من امروز و امشب کوله بار درد را میبندم غرق در شگفتی باران میشوم میروم و پشت پنجره تنهایی ها

مینشینم. باران میچکد بر پشت بام خانه باران میچکد بر گلهای زیبای در باغچه حیاطمان و باران میچکد

 و هزاران هزار درد را میشوید باران بیا و روزگار عاشقانه ما را؛ صحنه یک رنگی صداقت و وفاداری کن باران

 بیا و دلهایمان را سیراب از عشق کن

 

باران ای خاطره انگیزترین خاطره ها بیا

 

((شیشه پنجره را بارن شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست ))

 

                      



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

 

 

بیابان خسته دل دیگر تشنه انتظار نیست گویی غریبی اشنا از کوی دربه دران راهی شده و رو به سوی

 بیابان دارد اری بشو این صدای همان رهگذر اشناست او با هزاران هزار خاطره و هزاران هزار گلهای

عطراگین نیلوفر بر پیشواز دلرباترین معشوقش می اید او می اید تا با امدنش بر دفتر خاطرات عشق

 گلبرگی از انتظار این دو عشاق را کم رنگ تر کند و ره این دو دیوانه را کوتاهتر کند تا با امیدی سرشار از

عشق بر انتظار روز وصال بنشینند

امشب از بیابان بوی اشنا میاید اوست که در راه است با پاهای برهنه و خسته به راه افتاده ثانیه ها در

 گذرند و معشوقش در حسرت دیدار. او رسید و معشوقش ناله کنان او را دید و به اغوش او شتافت

ارامش ان عاشق در ان هنگام در  کلمات و جملات کوتاه و ساده ما نمیگنجد

ردپای اشنا میاید من به دنبال اویم و او هراسان به دنبال من

با رالهی من و او حسرت دیدار همیم حسرت تماشای چشمان همیم ما را در این سکوت بی پروای شب

 تنها و عاجز نگذار

آمین



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 278
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

گلایه ای از تو نیست

 

سیل اشک چشمهایم مجالی برای بغض گره خورده نداد و یک دفعه با اه دلتنگی رعد و برق خروشانی زد

 و از دل خسته و دلتنگ دردی بیداد شد و اشک فرو ریخت

نمیدانم امشب از کوی درد برایت نگاره کنم یا از کوی امید و انتظار اما امشب ناله دلتنگیهایم را با تو در

 رویاهای همیشگی ام تقسیم کردم تا شاید اه دلتنگی کمی ارام تر شود اما اه دلتنگی من نه تنها ارام

 نشد بلکه شعله ای از اتش بر ان افزود شد و خروشان تر شد نازنینم اشکی که از دیدگانم چکید بار دیگر

 تصمیم جاودانمان را برایم تداعی کرد و یاداور شد که تو معشوقی داری از همه برایت عزیزتر و

مهربانتر .دل کوچکم گاه و بیگاه دلتنگ تو و خاطره هایت میشود میخواهد با او بمانی او عین طفلی است

 که سر هر چیز بهانه میگیرد و دلگیر میشود وقتی میگوید از کنارم نرو یعنی قدرت درک این را ندارد که تو

 باید بروی نمیدانم چرا امشب اسمان احساس گرفته اما باران نمیبارد چشمان من که بارانی شده دیگر

چه در بساط دارد شب شد و تو رفتی و من تنها شدم و با دردهایم هم اغوش

دیدگانم تو را میجویند اما نیستی

امشب سراغت را از ستاره ها گرفتم گفتند در جست و جوی حیات و ارامشی

با فریادی از درد گفتم مگر او نمیداند چشمهایم خون گریه کرد از درد انتظار پس چرا به کوچه بیخیالی ها

 تن داده و سراغی از این دیوانه نمیگیرد

سکوتی کرد نمیدانم جوابش چه بود

تو میدانی؟



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

 

دردها دسته شدند کلبه ای ساختند و نـــام این کلبه تنگ و تاریک را غـــم نهادند

اشکها دریا شدند .دل را تنگ و بی تاب کردند .هراسان شدند و جویبار خروشانی پدید اوردند

حال غـــم نه تنها از چهره پریشانم بیداد است بلکه از عمق وجودم آن را درک کرده و بدون درخواست او به

 استقبالش رفتم.

صحنه یک رنگی غم؛ خاطرات درد را تداعی میکند .آن لحظات ممکن است لحظات ناخوشایندی

 باشد .اما غم هم بندی از خاطرات را گره میزند و در میان دردها بایگانی میکند

تو به سراغم آمدی بی هیچ طلبــی

من تو را خواستم بی هیچ خواهشــی

تو مرا در خود گرفتار کردی بی هیچ سخنــی

من به تو هیچ نگفتم بی هیچ بهانــه ای

آری حصار غم چون اتشی روح و جسم را در بر میگیرد و با میله های اهنی مرا در بر میگیرد



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ

همین حالا

خداحافظ



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .
امروز من هستم وصداقت
دارم برات نامه می نویسم آخرین نامه زندگیمو
آخه اینجا آخر زندگیمه
کاش منو تو لباس عروسی می دیدی
مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود دارم میرم
که بدونی تا آخرش رو حرفم هستم ایستادم
میبینی بازم تونستم باهات حرف بزنم
دیدی بهت گفتم باز با هم حرف می زنیم
ولی کاش منم حرفای تورو می شنیدم
دارم میرم چون قسم خوردم تو هم خوردی یادته
گفتم یا تو یا مرگ تو هم گفتی یادته
ولی تو اینجا نیستی من تو لباس عروسم ولی تو کجایی
داماد  قلبم تویی چرا کنارم نمیای
کاش بودی و می دیدی من تا آخرش رو حرفم هستم
حالا که چشمام دارند سیاهی میرندحالا که همه بدنم داره می لرزه همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد یادته
روزی که دلامون لرزید یادته روزای خوب عاشقیمون یادته نقشه های آیندمون یادت
من یادمه چطور بزرگترها مون همونایی که همه زندگیشون بودیم پای روی هردومون گذاشتند
یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کردن بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری
یادته اون روز چقدر گریه کردم تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگ تر می شه
می گفتی که من بخندم
حالا بیا ببین چشمام به اندازه ی کافی قشنگ شده یا باز گریه کنم
هنوز یادمه روزی که بابات فرستادن شهر غریب که چشما تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو قلب منه نه تو چشمام
روزی که بابام مارا از شهر ودیار آواره کرد چون من دل به عشق داده بودم
که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات
دارم به قولم عمل می کنم هنوزم رو حرفم هستم یا تو یامرگ
پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگر مال تو نیستم دیگر  تو رو ندارم
نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو دستای یخ زده غریبه ای تو دستام باشه
همین جا تمومش می کنم مرگمو از کسی اجازه نمی گیرم ولی ای کاش می دیدی منو رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم دلم برات تنگ میشه دستم می لرزه طرح چشمات  پیشه رومه دستمو بگیر دارم میام پیشت
که احساس تنهایی نکنی




:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

خداحافظ گل مریم ، گل مظلوم پردردم
نشد با این تن زخمی ، به آغوش تو برگردم

تو این رویای سر درگم ، خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی ، تو دست سرد این مردم

خدا حافظ گل پونه ، که بارونی نمی تونه
طلسم بغضو برداره ، از این پائیز دیوونه


:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 221
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

امشب دلم گرفته است

می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم 

از ابرهای تیره ای که با نسیم خیانت به آسمان دلم آوردی

 

می خواهم گریه کنم اما نمی توانم ...

 
 

می خواهم تو را به یاد بیاورم ...

و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم

اما افسوس ... گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند ! ...

 

می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی رو

به یاد بیاورم ... اما افسوس ...

آخرین نگاه تلخ و سرد تو نمی گذارد ! ...

 

می خواهم اولین دقایق با تو بودن را

به یاد بیاورم ... اما افسوس ...

 

می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم

 

اما نه! دلم نمی آید .....


 

 


:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

مرا در غربت فردا رها کرد 


دلم در حسرت دیدار او ماند


مرا چشم انتظار کوچه ها کرد 


به من می گفت: تنهایی ، غریب است 


ببین با غربتش با من چه ها کرد


تمام هستی ام بود و ندانست.. 


که در قلبم چه آشوبی به پا کرد


او هرگز شکستم را نفهمید


اگر چه تا ته دنیا صدا کرد



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 245
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

سخته عاشق باشی ولی هیشکی ندونه

اشکاتو زودی پاک کنی تا کسی ندونه

 

سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه

 

سخته نگاهش بکنی اما نخونه




قشنگی عشق که میگن شاید همینجاست

 
 

سخته به قربون چشاش بری تو رویا

 

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

 

سخته همش تو فکر باشی شاید نخوادت

 

خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت




:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .
خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد

 چه می کنی که اگر او را خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد

 رها کنی بروند تا دو پرنده شوند خبر به دورترین نقطه جهان برسد

 گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

 خدا کند که نه ...!! نفرین نمی کنم که مباد به او که عاشق او بودم زیان برسد

 خدا کند که فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط آن زمان برسد...!!!


:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 263
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

سلام،الان که دارم این مطلب ومینویسم حدود6صبحه

24ساعت که نخوابیدم،خوابم میاد دیگه ببخشین اگه کلا معنی نداره حرفام!!

راستی 13فروردین شداااا ! تا چند ساعت دیگه همه میرن 13شونو در کنن!

کلا امروز خوش بگذرونین  آواز دسته جمعی بخونین

ایشالا به همه خوش بگذره..ولی  از این شیطونی ها نکنین!


یه مطلب گذاشتم بخونینش

هرکی نخونه میکشمش!!!!


ادامه ی مطلب رو بخونید



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .


 

یواش یواش پاورچین

میرم کنار پرچین

داد میزنم من همچین

اتل متل ستاره

           دلم یه غصه داره

                         عشقم یه روز بهم گفت

                                          دیگه دوستم نداره

اتل متل جدایی

        یه دنیا بی وفایی

                   گلم منو رهاکرد

                            من موندمو اشک ودرد

اتل متل ستاره

        عشقم رنگی نداره

                    دلم شده واسش تنگ

                                         دلش خبر نداره

ادامه ی مطلب رو بخوانید



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 379
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در  این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 373
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

 

آدمک آخر دنیاست بخند

 

 

 

آدمک مرگ همین جاست بخند

 

 

 

آن خدایی که تو بزرگش خواندی

 

 

 

به خدا مثل تو تنهاست بخند

 

 

 

دست خطی که تو را عاشق کرد

 

 

 

شوخی کاغذی ماست بخند

 

 

 

فکر کن درد تو ارزشمند است

 

 

 

فکر کن گریه چه زیباست بخند

 

 

 

صبح فردا به شبت نیست که نیست

 

 

 

تازه انگار که فرداست بخند

 

 

 

راستی آنچه به یادت دادیم

 

 

 

پر زدن نیست که درجاست بخند

 

 

 

آدمک نغمه آغاز نخوان

 

 

 

به خدا آخر دنیاست بخند



یک نفر...

 

یک جایی...

 

تمام رویاهایش لبخند توست

 

و زمانی که به تو فکر می کنه

 

احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه

 

پس هرگاه احساس تنهایی کردی

 

این حقیقت رو به خاطر داشته باش

 

یک نفر...

 

یک جایی...

در حال فکر کردن به توست....


 

 

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری
ششم www.pichak.net کلیک کنید



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 1118
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

قصه ی من و غم تو
...

 

 

قصه ی من و غم تو ، قصه ی گل و تگرگه 

 

ترس بی تو زنده بودن ، ترس لحظه های مرگه 

 

اِی برای با تو بودن ، باید از بودن گذشتن

 

سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده ی من

 

همیشه میون قاب خالیه درهای بسته

 

طرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشسته

 

کاش میشد چشام ببینن طرح اندام تو داره

 

زنده میشه ، جون میگیره پا توی اتاق میذاره

 

کاش میشد صدای پاهات بپیچه  تو گوش دالون

 

طرف دالون بگرده سر آفتابگردونامون

 

کاش میشد دوباره باغچه پـُر گلهای تو باشه

 

غنچه ی سفید مریم با نوازش تو وا شه

 

کاش میشد اما نمیشه ، نمیشه بیای دوباره

 

نمیشه دستات تو گلدون گلهای مریم بذاره

 

کاش میشد اما نمیشه این مرام روزگاره

 

رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن نداره ...


 





 


 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

Emoticon Emoticon

PostSmile! 

PostSmile!   

PostSmile!

  
PostSmile! 

PostSmile! 

PostSmile!

 PostSmile!

 

PostSmile!

PostSmile!

  PostSmile!

  PostSmile!

وقتی به آسمون نگاه میکنی دوست داری کدوم ستاره ماله تو باشه؟؟
به کوچیکه قانع باش چون خوشگلرو همه دنبال میکنن......
Emoticon






:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب , شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 تصاویر
زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ،
پیچک دات نت www.pichak.net

۲تا شعر خوشگل پیدا کردم! دیدم خیلی خوشگلن گفتم شمام از خوندنشون لذت ببرید اما قبلش کار معروف سیاوش با نام ..الکی.. رو آپلود کردم که خود شعرو براتون گذاشتم پایینشم لینکشو..کم حجمه کسانی که AdSl ندارن هم میتونن تو زمان کم دانلودش کنن..

ایشالله که بپسندید.

 

  من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم     الکی بگم جداشیم تو بگی که نمیتونم

  من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری     دوسه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری

من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم    انقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم

من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام      کارو بار زندگیمو بذارم برای فردا

من فقط عاشق اینم وقتی از همه کلافم     بشینم یه گوشه دنج موهای تورو ببافم

عاشق اون لحظه ام که پشت پنجره بشینم

حواست به من نباشه دزدکی تورو ببینم

 من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم    انقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم

سیاوش قمیشی   

حجم فایل: 756 KB


لینک مستقیم دانلود:http://s1.picofile.com/yedokhtare/Music/Siavash%20Alaki%28teni.mihanblog.com%29.mp3.html


 

حجم فایل: 756 KB


 

 

از کسی که دوسش داری ساده دست نکش شاید که دیگه هیچکسو مثل اون دوست نداشته باشی و از کنار کسی که دوست داره بی تفاوت عبور نکن شاید که دیگه هیچکس تورو مثل اون دوست نداشته باشه.


 

 بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید تا اورا به خاطر غرورتان.


 



لالالالا نــــــخواب ســـــودی نـــــداره

هـــــمون بــــهتر که بـــــشماری ستـــــــاره

همون بهتر که چـــــشمات وا بـــــمونه

که مــــــاه غـــــصه ش نشه تنها بیــــــداره

 

لالالالا نــــــخواب زنـدونـــه دنــــیـــا

ســـــر نــــاســـازگـــاری داره بــــا مــــــا

بشیـن بــازم دعــا کن واســه اون کــه

مــــــا رو ایـــــنجا گــــذاشت تنهای تــنــها

 

لالالالا نـــــخــــــــواب اون راه دوره

خدا مــی دونه کــــه حـــالــش چــه جـوره

تـوی خلوت می گم اینجا کـسی نیست

خداییــش کـــــه دلــــم خیـــلی صــــــبوره

 

لالالالا نـــــخواب تـیـره ست چراغـم

مـثـله آتــــش فــــشون میــمونه داغـــــــــم

به جونه گــــلدونا کم غصه ای نیسـت

هـــزار شـــب شــد نیومد بــــاز ســراغــم

 

لالالالا نخـــواب خواب که دوا نیست

دل دیــــونه داشتــن کـــه خـــطا نـیـســــت

میگن دسـت از سرش بـردار، نـمیشه

آخــه عــاشق شــدن که دست ما نـیـســــت

 

لالالالا نخـــواب تـنـها مـــیمـــونـــــم

کـمـک کــــن قـــدر چــــشمـات رو بــدونـم

چـــــرا چـــشمات پـر خـشم عــزیزم؟

مـــگه مـــن مـــثل اون نـــــــامـــهربـونـم؟

 

لالالالا نــــخواب مــــاه و نــــگاه کن

مــــن اسفند و مــــیارم تــــــو دعــــا کـــن

بـــــگو بــرگرده پــیـش مـــا بـمـونــه

کـــتاب حـــافظ و بــــردار و وا کـــــــــــن

 

لالالالا نــــخواب ســـــرما تـــــو راهه

هـمـیـشه عـــــــمر خــوشبختی کــــــــــوتاهه

مـــیگن بــــا یــــه فرشته اونو دیــدن

دروغــــه جــــــون دریــــــا اشـتـبــــــــــاهه

 

لالالالا نــــخواب تلـــخه جــــدایــــی

کمـــــر خـــــــم مــــیشه زیــــر بی وفــایی

تو بـیـدار بـاش هـــمه تو خواب نازن

بـــرای  کـــــــی بخونــم پــــس لالایــــــی؟

 

لالالالا نــــخواب تــــــنـهایـــی زرده

اگـــــــه طـــــــولانی شـــــه مـثـله یه درده

اگـــــه چـشـم انـتـظار باشی که هیچی

دروغ مــــیگی بــــه دل کــــه بــر میگرده

 

لالالالا نــــخواب اشــــکـــــــت زلاله

مـثـله بـــــارون پـــــای نـــــــــــخل وصاله

من وتو هم شب و هـم قلب وکـشـتـیم

ولـی اون چـی؟ چـقـدر اون بــــــــــی خیاله

 

لالالالا نــــخواب دنـــــیـا خـسـیـســه

واســـــــه کــــم آدمـی خــــوب مـــی نویسه

یکی لبهاش تو خوابم غرق خنده ست

یکی پلکهاش تو خوابم خــیس خـــــــــیسه

 

لالالالا نــــخواب عــــــاشق یه سیبه

هـمـیـشـه سـرخ و تـــــــب دار و غــــریبه

تا اون بالاست رسیده ست اماتنهاست

پـایـیـن هـــم کــــه بـیـفـتـه بــــی نـصـیـبـه

 

لالالالا نــــخواب ایـــــنجا سیـــــاهی

پــــــر امـــــــا تـــو تــــنگ قـصـه مـاهـی

اونی که مـاهـا رو بیـدار نگـه داشت

الهــــی خـواب بـــــــاشه حـــــالا الهـــــــی

 

لالالالا نــــخواب تا اون بـــــــخوابه

بـشـیـن ایـنـقـدر کــــــه تـا خـورشیـد بـتابه

زمـونــی کـــه یـقـیـن کـردم بیدار شد

بـــــخواب بـــا یـــــاد عـکـسی که تو قابـه

 

لالالالا بــــخواب بـیـداره حــــــــــالا

دیـــــگه بـــــاید بــــخــوابی پــــــس لالالا

بـــــخواب دیگه تو می تونی بخوابی

بـبـیـن خــــــــورشید اومــــد بـالای بــــالا

 

لالالالا ایـــــنــــم بــــود ســــرنوشتم

ایــــن از امـــــروز و اینم از گـــذشـته ام

نمی خوابم تا تو بـرگـردی یــک روز

مـــنم خـواب رو واسـه اون روز گــذاشتم.



نه تو می مانی،

نه من

و نه اندوه.

و نه هیچ یک از مردم این آبادی...

به حباب نگران لب این رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت...

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

 


 

غم ها میگذرند......


 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , جدیدترین آهنگهای ایرانی , ,
:: بازدید از این مطلب : 552
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

در جلسه امتحان عشق

من مانده ام و یک برگه سفید!

یک دنیا حرف ناگفتنی....

و یک بغل تنهایی و دلتنگی

درد دل من دراین کاغذ کوچک جا نمیشود!
در این سکوت بغض آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!
و برگه سفیدم

عاشقانه قطره ای را به آغوش می کشد

عشق تو نوشتنی نیست بانو..

در برگه ام کنار آن قطره..

یک قلب کوچک میکشم!
وقت تمام است.

برگه ها بالا____________

 

قلب نقاشی شده

 

*
 

 


 


وقتی که خیلی دیره ، تازه می فهمی که اونی که از همه ساکت تر بود ، بیشتر از همه دوستت داشت .... ولی تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود

*



آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟ خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است. گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است. خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است. گفتم از عشق من چنین سخن مگوی. گفت خوابی،او سال‌ها دیر کرده است. در آیینه به خود نگاه می‌کنم . عشق تو عجیب مرا پیر کرده است.آیینه راست گفت که منتظر نباش، او برای همیشه دیر کرده است

*



میخوام به سردی شبهام بخندم ...میخوام به پوچی فردام بخندم ... وقتی میبینمت با دیگرونی...تواوج گریه هام میخوام بخندم ...میخوام داد بزنم تنهای تنهام ... میخوام وقتی میگم تنهام بخندم


 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب , شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 386
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

سلام...اولین روز پاییزیتون به خیـــر و شادی! بغل

خوشحالم که تابستون تموم شد و پاییز اومد...پاییز و زمستونو خیلی میدوستم آخهماچهورا

میگن پاییز بهارییه  که عاشق شده....وای چه حالی میده قدم زدن تو طبیعتی که کفِش پر ِ از برگ های خشگ پاییزی..صدای خش خششخیال باطل...شمال که ما هستیم پاییزش خیلی خوشمله..خیلی منظره رویایی رو به وجود میارهقلب

ایشالله که این پاییز پر از خاطره های زیبا باشه برای هممونpraying

 تو این پست 2تا شعر دزدیدم که بذارم براتون!!!!
این اولیش تقدیم به پائیــــــــــــــــــــــــــــــــــــز:

پاییز را دوست دارم...
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام
بخاطر تنهایی جوانی ام
بخاطر اولین نفس هایم
بخاطر اولین گریه هایم
بخاطر اولین خنده هایم
بخاطر دوباره متولد شدن
بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر
بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه
بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...
قلب


اینم دومیش:

اسمش هست امید و نومیدی!نیشخند


به نومیدی، سحرگه گفت امید
 
که کس ناسازگاری چون تو نشنید
بهر سو دست شوقی بود بستی
 
بهر جا خاطری دیدی شکستی
کشیدی بر در هر دل سپاهی
 
ز سوزی، ناله‌ای، اشکی و آهی
زبونی هر چه هست و بود از تست
 
بساط دیده اشک آلود از تست
بس است این کار بی تدبیر کردن
 
جوانان را بحسرت پیر کردن
بدین تلخی ندیدم زندگانی
 
بدین بی مایگی بازارگانی
نهی بر پای هر آزاده بندی
 
رسانی هر وجودی را گزندی
باندوهی بسوزی خرمنی را
 
کشی از دست مهری دامنی را
غبارت چشم را تاریکی آموخت
 
شرارت ریشه‌ی اندیشه را سوخت
دو صد راه هوس را چاه کردی
 
هزاران آرزو را آه کردی
ز امواج تو ایمن، ساحلی نیست
 
ز تاراج تو فارغ، حاصلی نیست
مرا در هر دلی، خوش جایگاهیست
 
بسوی هر ره تاریک راهیست
دهم آزردگانرا مومیائی
 
شوم در تیرگیها روشنائی
دلی را شاد دارم با پیامی
 
نشانم پرتوی را با ظلامی
عروس وقت را آرایش از ماست
 
بنای عشق را پیدایش از ماست
غمی را ره ببندم با سروری
 
سلیمانی پدید آرم ز موری
بهر آتش، گلستانی فرستم
 
بهر سر گشته، سامانی فرستم
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است
 
خوش آن دل کاندران نور امید است
بگفت ایدوست، گردشهای دوران
 
شما را هم کند چون ما پریشان
مرا با روشنائی نیست کاری
 
که ماندم در سیاهی روزگاری
نه یکسانند نومیدی و امید
 
جهان بگریست بر من، بر تو خندید
در آن مدت که من امید بودم
 
بکردار تو خود را می‌ستودم
مرا هم بود شادیها، هوسها
 
چمنها، مرغها، گلها، قفسها
مرا دلسردی ایام بگداخت
 
همان ناسازگاری، کار من ساخت
چراغ شب ز باد صبحگه مرد
 
گل دوشینه یکشب ماند و پژمرد
سیاهیهای محنت جلوه‌ام برد
 
درشتی دیدم و گشتم چنین خرد
شبانگه در دلی تنگ آرمیدم
 
شدم اشکی و از چشمی چکیدم
ندیدم ناله‌ای بودم سحرگاه
 
شکنجی دیدم و گشتم یکی آه
تو بنشین در دلی کاز غم بود پاک
 
خوشند آری مرا دلهای غمناک
چو گوی از دست ما بردند فرجام
 
چه فرق ار اسب توسن بود یا رام
گذشت امید و چون برقی درخشید
 
هماره کی درخشید برق امید


 


 

از اونجایی که من به خوش سلیقه بودنم خیلــــــــــی اعتماد دارم با عرض پوزش نظردهی برای این پست بستست تا آبروریزی نشه!!!نیشخندنیشخندنیشخند


 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

چند روزیه که بارون بند نمیاد(جز یه روز اونم برای ضایع کردنم!!! ابرو)

خداجون میشه یه ۲ روز به آسمونت استراحت بدی؟؟ بابا خسته شد بس که باریدwhistling

چندتا شعر خوشگل با کسب اجازه ی قبلی از سراینده اش میذارم!

جدیدا حلال خور شدم!نیشخند    گفتم که شعر ماله کس دیگست و من چون خوشم اومد گذاشتم پس کامنت نذارین که فلانی الهی بمیرم شکست عشقی خوردی؟!!! چرا ما ایرانیا عادت داریم در همه حال دماغمونو تو کفش دیگرون کنیم!!؟؟!منتظر 

پوزش بابته لفظ تندم..اما با گروهی باید اینطور صحبت کرد..

اینم شعر خوشملا!قلبماچ قلبماچ قلبماچ

 

خراب شود شهر خفته‌ی بخت من

 

که بر سنگفرش آن

 

تو با دیگری نفس کشیده‌ای و

 

آب از آب تکان نخورده است

 

مگر ذوق شاعرانه ای

 

 

 

بیچاره چشمهای من

 

که

 

دود سیگار شدی

 

برف یک روز گرم

 

سنگ گیج کهکشانی دور

 

بر سر شاعری که سالهای سال

 

تو را به شعر نوشته است

 

 

 

از زمستان پریده ای

 

از آغوش من

 

شکوفه کرده‌ای دست در دست دیگری

 

و من هنوز پاییزم

 

 

 

عشق من

 

چه ساده قسمت دیگران شدی

 

*

*

*

*

*

 

 

او از عشق تو خبر داد و بغضم ترکید
گوشی از دست من افتاد و بغضم ترکید

گفتم این حس به خدا دست خودم نیست ولی
از همین ثانیه آزاد. . . و بغضم ترکید

قول دادم که من از سهم خودم میگذرم
بروید و دلتان شاد. . . و بغضم ترکید

رفت و من ماندم و یک عالمه دلتنگی محض
توی آن وضعیت حاد و بغضم ترکید

هر چه کردم پس از آن حادثه دیدم دل من
هیچ غیر از تو (نمی خواد) و بغضم ترکید

آمدم زنگ زدم از تو بپرسم که چرا
تو مرا ساده قلمداد. . . و بغضم ترکید

 


بعد از آن سال فقط آه کشیدم شب و روز
تیر و شهریور و مرداد و بغضم ترکید

تا دو شب پیش که پیچید توی شهر شما
که فلانی شده داماد و بغضم ترکید !

 

 

*

*

*

*

*

*


 

 

 

 

تمامِ خودم را جمع کردم تویِ تمامِ نبودنِ تو

نا تمــــ ـــام ماندم ...

چشمِ آمدن هم دیگر ندارم ، فقط گاهی محضِ تفنّن ، نگاهم کن که بدانم این در است نه دیوار !

که بدانم داری بازی می کنی ، قایم باشکِ طولانیِ نفس گیرت ، آخَر ، مرا از پا می اندازد .

می گویی نه ... نگاه کن .

مدتی هم تو انتظار بِکِش ... شاید بازی که نوبتی شود ، دلت برایِ دلم ، بسوزد ... بعد دیگر دیر باشد برایِ نوبتِ من .

بیایی ببینی پشتِ روزهایی که چشم گذاشتی ، من لایِ ثانیه ها له شدم ، و از من مانده یک ته مانده یِ بی مقدارِ خردِ تنها ، که دیگر بودنت را هم پَس می زند ...

نیامدی ... نیامدنَت آمَد . رفیقِ نیمه راه هم نبود . ماند ، برایِ طیِ این راهِ پر انحنا ...

گفت پشتِ یکی از پیچ ها تویی ... و من سال هاست می گردم . زیرِ سنگ ریزه ها را حتی ، بی که باشی ...  حتی ۳۶۰ درجه هم جایی برایِ نگاهِ مخفیانه یِ پر حرفِ ما نداشت . زمین باید بگردَد .

سرش شلوغ تر از آن است که وقتی برایِ نگاهِ پر سر و صدایِ ما داشته باشد .

به شلوغیِ سرِ دنیا و ما فیها ، خو کرده ام ...



فعــــــــــــلابای بای

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 405
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

اگر می توانستم مجازاتت کنم

از تو می خواستم......

به اندازه ای که تو رو دوست دارم

مرا دوست داشته باشی



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

پرسيد:

 به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم

"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده

 هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به

خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك

 تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده

 است.



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

 

برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

 

 

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...

 

دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...

 

كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...

 

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

 

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

 

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

 

اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...

 

بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده

 

گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...

 

دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...

 

 

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

 

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

 

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

 

برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من ...



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

ღ♥

به سلامتی درخت!

نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.

 

  ღ♥

 

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥
به سلامتی خیار!

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

ღ♥

 

 

 

ღ♥

 

ღ♥

 

به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره.

به سلامتی سرنوشت!

که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

 

به سلامتی عقرب!

که به خواری تن نمی‌ده.


(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

 

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!

که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

 

به سلامتی دریا!

که قربونیاشو پس می‌آره.

 

به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

 

به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

به سلامتی دریا!

که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

 

به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.

 

به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

 

به سلامتی برف!

که هم روش سفیده هم توش.

 

به سلامتی پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

 

به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

 

به سلامتی شلغم!

نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

 

نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

به سلامتی زنجیر!

نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

 

به سلامتی نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

 

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

به سلامتی دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

 

ღ♥

 

به سلامتی دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

 

ღ♥

 

به سلامتی سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

 

ღ♥

به سلامتی پرچم ایران!

 

که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشدبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچرا رفتی از کنارم؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبتبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا چند خاطره ماندمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شودبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم بد جور برای تو برای حرف هایت تنگ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comصدای خنده هایت تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا آمدنت من را دوباره زنده کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comواحساس را دوباره در وجودم شعله ور کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا عاشقانه تر از همیشه از تو آن عشق پاکت بنویسمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که وجود تو... گرمای صدای دلنشین توبه من آشفتهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comزندگی می بخشه؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که این دل بی طاقت بهانه تو را می گیرد؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comای تنهاترین ستاره زندگی منبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comپشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

خدایا...........

 

خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
مي ترسم از اينکه بگم دوسش دارم...اون نمي دونه که با دل من چه کرده...نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده
هنوز در باورم نيست که دل به اون دادم و اون شده همه هستي ام
روز هاي اول آشنايي را بياد مياورم آمدنش زيبا بود ...آنقدر زيبا حرف مي زد که به راحتي دل به او باختم و او شد اولين عشقم در زندگي
بارالها گويي تو تمام زيبايي هاي عالم را در چهره و کلام او نهاده بودي
واين گونه مرا اسير او کردي و دل کندن از او شد برايم محال و داشتنش بزرگترين ارزويم در زندگي
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهايم نگذارد....خدايا امشب به تو مي گويم چون تو تنها مونس تنهايي هايم هستي..
چگونه بگويم بدون او مي ميرم....او رفته و در باورم نيست نبودنش...
خود خوب مي دانم او مرا کودکي فرض کرد که نمي داند عشق چيست و براي عاشقي حرمتي قائل نمي باشد
مرا به بازي گرفت يا شايد....نمي دانم.....دگر هيچ نمي داني.. اعتراف مي کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر اين نفس را هم نمي خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدايا دوست دارم مرا بفهمد حتي براي يه لحظه



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

تورا گم میکنم هرروز وپیدا میکنم هرشب

بدین سان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب

 چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت

که این یخ کرده بی جان را ها میکنم هرشب



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

مرگ درهرحالتی تلخ است اما من 

دوست تردارم که چون ازره درایدمرگ

 درشبی ارام چون شمعی شوم خاموش

 لیک مرگ دیگری هم هست

دردناک اما شگرف وسرکش ومغرور

 مرگ مردان

مرگ در میدان

باتپیدن های طبل وشیون شیپور

باصفیر تیر وبرق دشنه شمشیر

وه چه شیرین است

 رنج بردن

پا فشردن

در ره یک ارزو مردانه مردن

 واندرامیدبزرگ خویش

باسرود زندگی برلب

 جان سپردن

اه اگرباید

زندگانی را به خون خویش

 رنگ ارزو بخشید

 وبه خون خویش

نقش صورت دلخواه زدبر پرده امید

 من به جان ودل پذیرا می شوم

 این مرگ خونین را



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

کاش ایینه ای بودم من

که به هر صبح

 تورا می دیدم

 می کشیدم همه اندام تو رادر اغوش

 سرواندام تو

باان همه پیچ ان همه تاب

 انگه ازباغ تنت می چیدم

گل صد بوسه ناب



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

چشمان توبهانه خلق بهشت بود

زیباترین ترانه اردیبهشت بود

 چشمان تو شکوه غزل بودخوب من 

اوشاهکارروز ازل بود خوب من

حوای چشمهای توادم فریب بود

ادم فریب خوردوبرایش عجیب بود

من مردعشق نیستم او اشتباه کرد

چشمش تمام زهدمراهم تباه کرد

 بعدش دروغ بافت که تقصیرسیب بود

هرجانشست گفت که ادم نجییب بود

 ادم برای دوری چشم شماگریست

حتی برای دوری ادم خداگریست

باقطره های عشق زمین هم بهشت شد

 بایاد چشم های تواردیبهشت شد



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

قطارمی رود

تومی روی

تمام ایستگاه میرود

 ومن چقدر ساده ام

 که سالهای سال

 کنار این قطار رفته هم چنان

 به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 505
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : متین و . . .

هم دعاکن گره ازکار تو بگشاید عشق

 هم دعاکن گره تازه نیفزایدعشق

 قایقی در طلب موج به دریا پیوست

بایدازمرگ نترسیداگربایدعشق

 عاقبت راز دلم رابه لبانش گفتم

 شایداین بوسه به نفرت برسد شایدعشق

شمع روشن شدوپروانه دراتش گل کرد

 می توان سوخت اگرامربفرمایدعشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت به پروانه نمی ایدعشق



:: موضوعات مرتبط: شعرهای عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد